فواره وار سر به هوایی و سر به زیر
چون تلخی شراب دل آزار و دلپذیر
ماهی تویی و آب، من و تُنگ روزگار
من در حصار تُنگ و تو در مشت من اسیر
پلک مرای برای تماشای خود ببند
ای رد پای گمشده باد در کویر
ای مرگ میرسی به من، اما چقدر زود
ای عشق میرسم به تو، اما چقدر دیر
مرداب زندگی همه را غرق میکند
ای عشق همتی کن و دست مرا بگیر
چشم انتظار حادثه ی ناگهان مباش
بامرگ زندگی کن و بازندگی بمیر
فاضل نظری
